23 Oct 2015
بازتاب های نمایش یکی ازآثارانجمن سینمای تجربی در سینما تک موزه ی هنرهای معاصر تهران
![]() |
چهل و هشتمین نمایش انجمن سینمای تجربی در سینماتک موزهی هنرهای معاصر تهران در سپتامبر ٢٠١٥ در حضورحدودا ٢٥٠ تماشاگر برگزار شد. هرچند محل نمایش از نظر کاربردی برایم حایز اهمیت بود، از نظر احساسی نیز اینکه نمایش فیلم درشهری که بزرگ شدهام و همچنین درموزهی هنرهای معاصر جاییکه اولین گرایشات سینمایی و تصویری من شکل گرفت رخ داده برایم با اهمیت بود. من چهارده فیلم کوتاه از پنج عضو انجمن سینمای تجربی را انتخاب کردم، فیلم هایی که نهایتِ ویژگیهای فرمالیستی را دارا بود و در نتیجه این نمایش برای بیننده، نمایشی بسیار چالشبرانگیز بوده است. من قصد داشتم بجای رقم زدن لحظاتی ساده برای بیننده، فشار زیادی را بر آنها قرار دهم. نتیجه بسیار قابل توجه بود و حقیقتا این باورکه فیلمسازی همیشه آزمودن محدودیتها و مرزهای توامان، بیننده و فیلمساز است، در من قوت گرفت.
طبیعتا تعدادی از بینندگان محل را ترک کردند، ما همیشه این را پیشبینی میکنیم. هر چند خاطرهانگیزترین آن همین سال و طی یک نمایش رخ داد. یکی از بینندگان برای خارج شدن از سالن درست از مقابل صحنه گذشت، رو به باقی تماشاچیان ایستاد و برای خداحافظی دست تکان داد و رفت. آنچه در این نمایش در سینماتک تهران جالب بود رفتوآمد دائمی حین نمایش بود. بعضی سالن را ترک کردند، بعضی دیر رسیدند و حتی بعضی که رفته بودند تصمیم گرفتند برگردند و بیشتر تماشا کنند.
بسیاری از فیلمها از شکلهای متفاوت نور، از سوسوزدن ملایم نور تا بارقههای شدید، استفاده کرده بودند. من شاهد بودم که مردم با ناراحتی چشمهایشان را میگرفتند، بعضی عینک آفتابی زدند و بعضی سعی کردند به هر قیمتی حتی با نگاه به سقف و یاخیره شدن به تاریکی کف و زمین از نگاه کردن به صحنه دوری کنند. هنگام پخش فیلم بسیاری از افراد با یکدیگر صحبت می کردند و در مورد فیلمها بحث و گفتگو میکردند. اما شاید بیشترین و جذابترین بازخورد این نمایش از سوی آن تماشاچی بود که پس از نمایش فیلم نزد من آمد و تاییدکرد که فیلم موجب شده او دچار «بیهوشی» شود. زمانیکه فهمیدم وی از بسیاری از فیلمها لذت برده و در واقع خود از مشتاقان سینما و تصویر است برایم جذابتر بود. جمعا من هیچگاه پاسخی چنین مشتاقانه از جمعی که چنین نمایش سنگینی از برخوردهای فیزیکی را تحمل کردهاند دریافت نکرده بودم. برای من هر نمایش تجربهای خاص و غنی است و موقعیت جغرافیایی و فرهنگ عاملهایی جالب توجه هستند.
بعد از این نمایش من و همکارانم در انجمن سینمای تجربی در پرسش و پاسخی طولانی شرکت کردیم که طی آن من پرسشها و پاسخها را ترجمه میکردم. ما دریافتیم که به واقع فیلم تماشاچیان را به گروههایی تقسیم کرده است. درحالیکه عدهای عمیقا درگیر آثار شده بودند و سوالات فلسفی بسیاری مرتبط با صدا، تصویر و دیگر وجوه تکنیکی میپرسیدند، عدهای دیگر عمیقا از فیلمها و بهطور کلی از این تجربه رنجیده بودند و ما را با نازیها مقایسه میکردند (زیرا عقیده داشتند با نورها و تدوین فیلمها آنها را شکنجه کردهایم). آنها همچنین ما را «داعش فرهنگی» خطاب کردند که بسیار جالب بود. بقیه اعتراض میکردند و از فیلمها و ما دفاع میکردند. بعدتر افراد بسیاری بصورت خصوصی با اسپرانزا، دین و مایکل در مورد جنبههای مشخصی از آثارشان صحبت کردند. فیلمها چیزی را در این تماشاگران برانگیخته بود و تمام این پاسخها آنچنان جالب بودند که تا به امروز نتوانستم آن نمایش سورئال را تماما درک کنم.
کاملا طبیعی است که طی یک برنامه واکنش های کاملا مخالف دریافت کنید و این موجب جذابیت آن میشود. همچنین بسیار خوشحالم که شخصا فیلمهای انجمنسینمای تجربی را برای اولین باردر ایران برگزار کردم، زیرا مردم واقعا آنها را ستایش کردند، برخوردهایی مثبت و منفی داشتند و شاید بعضی از تماشاگران واقعا به آن نیاز داشتند.
من هنوز ایمیلهایی از آنها که از نمایشها لذت بردند دریافت میکنم. بیش از هر چیز من خوشحالم که با بازخوردهایی مواجه شدم که ذهنم را درهم شکست. این موضوع را اینجا بیان کردم تا بگویم برای من با اهمیتترین مسئله در فیلمسازی مواجه ساختن تماشاگر با فیلمهایی است که میتواند وی را با انرژیای خاص تحتتاثیر قراردهد. و این به اینکه آن را دوست دارد و یا از ان منزجر است ارتباطی ندارد، بلکه باید با آن زندگی کند. آنچه پس از آن اتفاق میافتد دیگر در کنترل من نیست، و اگر خوشبین باشیم با گذشت زمان فیلم در آنها رشد میکند. آنچه بسیار بااهمیت است این است که صددرصد به کار خود ایمان داشته باشید، بسیار خالصانه به مخاطب احترام بگذارید ، هیچگاه از فیلم ساختن دست نکشید و دائما آنها را به نمایش بگذارید!
طبیعتا تعدادی از بینندگان محل را ترک کردند، ما همیشه این را پیشبینی میکنیم. هر چند خاطرهانگیزترین آن همین سال و طی یک نمایش رخ داد. یکی از بینندگان برای خارج شدن از سالن درست از مقابل صحنه گذشت، رو به باقی تماشاچیان ایستاد و برای خداحافظی دست تکان داد و رفت. آنچه در این نمایش در سینماتک تهران جالب بود رفتوآمد دائمی حین نمایش بود. بعضی سالن را ترک کردند، بعضی دیر رسیدند و حتی بعضی که رفته بودند تصمیم گرفتند برگردند و بیشتر تماشا کنند.
بسیاری از فیلمها از شکلهای متفاوت نور، از سوسوزدن ملایم نور تا بارقههای شدید، استفاده کرده بودند. من شاهد بودم که مردم با ناراحتی چشمهایشان را میگرفتند، بعضی عینک آفتابی زدند و بعضی سعی کردند به هر قیمتی حتی با نگاه به سقف و یاخیره شدن به تاریکی کف و زمین از نگاه کردن به صحنه دوری کنند. هنگام پخش فیلم بسیاری از افراد با یکدیگر صحبت می کردند و در مورد فیلمها بحث و گفتگو میکردند. اما شاید بیشترین و جذابترین بازخورد این نمایش از سوی آن تماشاچی بود که پس از نمایش فیلم نزد من آمد و تاییدکرد که فیلم موجب شده او دچار «بیهوشی» شود. زمانیکه فهمیدم وی از بسیاری از فیلمها لذت برده و در واقع خود از مشتاقان سینما و تصویر است برایم جذابتر بود. جمعا من هیچگاه پاسخی چنین مشتاقانه از جمعی که چنین نمایش سنگینی از برخوردهای فیزیکی را تحمل کردهاند دریافت نکرده بودم. برای من هر نمایش تجربهای خاص و غنی است و موقعیت جغرافیایی و فرهنگ عاملهایی جالب توجه هستند.
بعد از این نمایش من و همکارانم در انجمن سینمای تجربی در پرسش و پاسخی طولانی شرکت کردیم که طی آن من پرسشها و پاسخها را ترجمه میکردم. ما دریافتیم که به واقع فیلم تماشاچیان را به گروههایی تقسیم کرده است. درحالیکه عدهای عمیقا درگیر آثار شده بودند و سوالات فلسفی بسیاری مرتبط با صدا، تصویر و دیگر وجوه تکنیکی میپرسیدند، عدهای دیگر عمیقا از فیلمها و بهطور کلی از این تجربه رنجیده بودند و ما را با نازیها مقایسه میکردند (زیرا عقیده داشتند با نورها و تدوین فیلمها آنها را شکنجه کردهایم). آنها همچنین ما را «داعش فرهنگی» خطاب کردند که بسیار جالب بود. بقیه اعتراض میکردند و از فیلمها و ما دفاع میکردند. بعدتر افراد بسیاری بصورت خصوصی با اسپرانزا، دین و مایکل در مورد جنبههای مشخصی از آثارشان صحبت کردند. فیلمها چیزی را در این تماشاگران برانگیخته بود و تمام این پاسخها آنچنان جالب بودند که تا به امروز نتوانستم آن نمایش سورئال را تماما درک کنم.
کاملا طبیعی است که طی یک برنامه واکنش های کاملا مخالف دریافت کنید و این موجب جذابیت آن میشود. همچنین بسیار خوشحالم که شخصا فیلمهای انجمنسینمای تجربی را برای اولین باردر ایران برگزار کردم، زیرا مردم واقعا آنها را ستایش کردند، برخوردهایی مثبت و منفی داشتند و شاید بعضی از تماشاگران واقعا به آن نیاز داشتند.
من هنوز ایمیلهایی از آنها که از نمایشها لذت بردند دریافت میکنم. بیش از هر چیز من خوشحالم که با بازخوردهایی مواجه شدم که ذهنم را درهم شکست. این موضوع را اینجا بیان کردم تا بگویم برای من با اهمیتترین مسئله در فیلمسازی مواجه ساختن تماشاگر با فیلمهایی است که میتواند وی را با انرژیای خاص تحتتاثیر قراردهد. و این به اینکه آن را دوست دارد و یا از ان منزجر است ارتباطی ندارد، بلکه باید با آن زندگی کند. آنچه پس از آن اتفاق میافتد دیگر در کنترل من نیست، و اگر خوشبین باشیم با گذشت زمان فیلم در آنها رشد میکند. آنچه بسیار بااهمیت است این است که صددرصد به کار خود ایمان داشته باشید، بسیار خالصانه به مخاطب احترام بگذارید ، هیچگاه از فیلم ساختن دست نکشید و دائما آنها را به نمایش بگذارید!
با تشکر فراوان از امیرحسین سیادت، وحید مرتضوی، امسن جعفری، گلنوش حمیدی، پوریا نیکدل، آیین فروتن، احسان صفرپور و مهشید آسودهخواه، دین کاوانا، آتوسا پورحسینی و دیگر دوستان.
روزبه رشیدی.
ترجمه آیین فروتن.